سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ابوحمزه ثمالی

شنبه 86 آبان 12 ساعت 5:54 عصر

فمن یکون اسوا حالا منی

چه کسی حالی بدتر از من دارد؟

انا الذی علی سیدی اجترحی

منم که بر مولای خودم گستاخی ورزیدم

انا صاحب الدواهی العظمی

منم صاحب مصیبت های بزرگ

انا یارب الذی لم استحیک فی الخلا

منم که از تو در تنهایی حیا نکردم

انا الذی اعطیت علی معاصی الجلیل الرشی

منم که بر گناهان بزرگ دست لاف زده ام!

انا الذی حین بشرت بها خرجت الیها اسعی

من کسیم که وقتی به گناه های بزرگ بشارتم دادند دوا دوان بسویش شتافتم

انا الذی امهلتنی فما ارعویت وسترت علی فما استحییت وعملت بالمعاصی فتعدیت و اسقطنی

من کسیم که که زمانی که مهلتم دادی به خودم نیامدم وگناهم را برده بوشی کردی و خجالت نکشیدمگناه کردم و از حد در گذشتم و از چشمت افکندی وبروا ننمودم در نتیجه با بردباری خود مهلتم دادی

من عینک فما بالیت فبحکمک امهلتنی وبسترک سترتنی حتی کانک اغفلتنی ومن عقوبات المعاصی جنبتنی حتی کانک استحییتنی

وبا برده بوشی خود مرا فروبوشیدی چنان که گوییی نادیده ام گرفتی و از باد افره گناهان دورم داشته ای تا انجا که گویی از من شرم کرده ای

یا سیدی ان وکلتنی الی نفسی هلکت سیدی

اقای من اگر منو به حال خودم بگذاری هلاک میشم

یا مولای بذکرک عاش قلبی و بمناجاتک بردت الم الخوف عنی فیامولای و یا موملی و یا منتهی سولی فرق بینی و بین ذنبی المانع لی من لزوم طاعتک

مولای من به یاد تو دلم زندگانی میکند وبا نیایش تو درد هراسم خنک میشود ای مولای من  ارمانم نهایت ارزویم میان من و گناهی که سد ملازمت در طاعت توست جدایی افکن

فمالی لا ابکی ابکی لخروج نفسی ابکی اظلمه قبری ابکی لضیق لحدی ابکی لسوال منکر ونکیر ایای ابکی لخروجی من قبری عریانا ذلیلا حاملا ثقلی علی ظهری

بس چرا گریه نکنم به حال خودم؟

بر حال جان دادن خودم میگریم برتاریکی گورم میگریم برتنگی لحدم بر سوال نکیر ومنکر به حال برهنگی و زبونیم در هنگام بیرون امدن از قبر میگریم در حالی که باری گران بر دوش دارم


نوشته شده توسط : م

نظرات دیگران [ نظر]