سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دنیای جونقولا

دوشنبه 85 اسفند 28 ساعت 5:43 عصر

دنیای بچه ها، دنیای شیرینیه گاهی از حرفاشون تا ساعت ها میخندم وگاهی اونقدر توی فکر میرم که مغزم هنگ میکنه یه بارازشون یرسیدم کی میدونه قران چیه؟یکیشون گفت همونیکه باهاش نماز میخونیم یکی گفت همونی که باهاش روزه میگیریم یکی دیگه برگشت گفت خانوم، قران هموناییه که روسرشون یه چیزای سفید میذارن یامثلن امروز داشتم بهشون ایاک نعبد وایاک نستعین رو یاد میدادم که  یکیشونو صدا زدم گفتم بیا بخون چندتا ایه رو خوند بعد یادش رفت کلافه شده بودم بیش از پنجاه بار تکرار کرده بودم داد زدم سرش گفتم بگو دیگه کار دارم!بعدبرگشت گفت بگو دیگه کار دارم!!!!کُپ کردم گفتم چی؟( با مربی کلاسشون جفتی پخش زمین شدیم از خنده...)یا مثلن سر کلاس دوساله ها خسته شدم بس که روی پا واساده بودم یه دقه نشستم پشت میز یه لحظه احساس کردم یه چیزی زیر پام لق میزنه نیگا کردم دیدم دوتااز اون جغله ها زیر میز دارن بازی میکنن !بعد قلاب شلوارشونو گرفتم از زیر میز آوردمشون بالا عین سوسک بهم زل زده بود

اینم عکس شرترین بچه ای مهد...ازش غافل بشم تموم دکمه های مانتومو میکنه 

(عینهو بچگیای خودمه P-: ته شره )

محمدرضا


نوشته شده توسط : م

نظرات دیگران [ نظر]


اسیر...

دوشنبه 85 اسفند 28 ساعت 5:40 عصر

ای کاش من ،من با اینهمه ادعا واینهمه اعتقادت محکمی که دارم میتونستم یه ادم بی دغدغه باشم.یه ادم که هروقت میخاد بشینه وبا خودش دو دو تا چهارتا کنه اه دلشو نثار نفس عصیانگرش نکنه! ای کاش اونقدر اراده فولادین بود که ثیابک فاطهر رو می پوشیدم وبا غرور سرمو بالا میگرفتم............

من خواستم!

اما نشد

نشد

نشد

هرچه که کردم نشد!

خودتو ملامت نکن!!! راه رو نشانم دادی ومن در پهنای خودم، خودم را گم کرده بودم!

با تبر آهنینت زدی مرا شکستی....

شکستی...

برایم دعاکن

تا با عین البصیرت روراست باشم....

 

                  

                                               ولی تمام حرفم همین نبود!!!!!


نوشته شده توسط : م

نظرات دیگران [ نظر]


تمام ارادت همین؟!!!

دوشنبه 85 اسفند 28 ساعت 5:39 عصر
 

یک روز شیعیان:

دم خونه مثل همیشه ای پنج شنبه ها شلوغ بود مثل همیشه دختر وپسرا توی پاساژ باهم قرار داشتن...مثل همیشه همه با چندتا کیسه میوه ازبازار روز خرید میکردندو میذاشتن توی ماشیناشون....... مثل روال هرشب جمعه همه بزک کرده میرفتن مهمونی..... مغازه ها باز بودنو ودادوستدشون مثل هر روز هفته برقرار بود!!!!

انگار نه انگار که امشب پسر فاطمه  به شهادت رسیده انگار نه انگار که اینها شیعه اند ورئیس مکتبشان ....

دلم گرفت.....

حاشا به کرم تمام کسانی که ادعای شیعه بودن دارن!

مگر امامتان فرزند همان فاطمه ای نبود که در خانه اش را به آتش کشیدند؟!مگر فرزند همان علی نبود که دست بسته از خانه بردنش؟مگه فرزند همان حسینی نبود که چهل روز در عزایش خیمه میزنید؟

این تمام ارادت شما بود ؟؟؟

برای غریبی امام صادق زیاد گریه کنید...

التماس دعا

    السلام علیک ایها الامام الغریب 

      

نوشته شده توسط : م

نظرات دیگران [ نظر]


یدک کش

دوشنبه 85 اسفند 28 ساعت 5:39 عصر

امروز داشتم با خودم فک میکردم چرا من همیشه با همه رو دروایستی دارم چرا  وقتی کاری رو بلد نیستم انجام بدم یا حال وحوصلشو ندارم یا وقتشو ندارم یا علاقه بهش ندارم رو روم نمیشه به کسی که ازم خواسته بگم ؟چرا خودمو میندازم تو چاه؟ هان؟مثل الان که  یکی از بچه ها زنگ زد و گفت باید از طرف دانشگاه من واون بریم صداوسیما واسه ضبط یه برنامه با ضرغامی !!!! اقاجان من اصلن حال وحوصله ای کارهای اکشن رو ندارم حالا چه کنم به نظرتون؟ 

آخه بدبختی یه جورایی هم وجدان درد میگیرم اگه نرم!!میگیری که!

همون قضیه ای گلچینی و.......

اصلن حوصله ای جینگولک بازی ندارم ...اخه اون رفیق  شاسکول ماهم که حالیش نیست من به دردشون نمیخورم ،اگرم برم!

آدمی که تو کلاس برای اینکه جلب توجه نکنه امر به معروفشو قورت میده با یه نوشابه اضافه !!!حالا چطور جلو دوربین بیاد حرف بزنه؟

من که میگم فقط یدک کش حافظی ام حالا بگو نه!!!!!


نوشته شده توسط : م

نظرات دیگران [ نظر]


من؟ متحجر ؟خوددانی؟

دوشنبه 85 اسفند 28 ساعت 5:38 عصر

تا حالا فک کردی اگه تو رئیس جمهور یا یه رهبر بودی چی میشد؟!

ونه اصلن اگه بودی چی کار میکردی؟

من فک کردم!!!نخندیا ولی رساله رو میگرفتم دستمو تند تند هرچی توش نوشته بود تو جامعه اجرا میکردم برای امور جامعه وفرهنگو اونقدر غنی میکردم که ملت فوج فوج برن رساله بخرن بخورن!

هه (همون تیکه ای خودم) نگو چقدر متحجر که یکی پشت دسی میاد تو دهنتا ! نگو چه خشن! چون واقعن ازم برنمیاد خیالت تخت!

میفهمی واسه چی اینو میگم؟چون میدونم قدش کوتاس پس خودم برات میگم!

ببین من یه تئوری واسه خودم دارم که میگم تموم بدبختی ما ادما اینکه احکام تو زندگیمون جاری نیست احکام اسلام البته..

فک کن اگه همین مقوله ای برخورد قطع دست واسه دزدا و  حد برا شرابخوار و زناکار  اجرا میشد بنظرت الان جامعه فساد داشت؟الان دخترا برا پا بیرون گذاشتنشون انقدر با پدر ومادر جنگ داشتن وکلی  تبعات دیگه که بواسطه ای عدم توجه به احکام شرایع دین دامنگیر ملت وجامعه است.

حالا میخام قضیه ای ملموستریو واست باز کنماز حالا بگم رفیق اگر بعد حرف من باهام موافق بودی خودتو گول نزن خداوکیلی بینیو بین الله با خودت یکی روراس باش مثل منه فلان که خیر سرم  روراسم!!!!!

ببین من میخامم از روابط اوپنه دختر وپسرا بگم اصلن وابدا هم به دختر وپسرای دین گریز کار ندارم روی حرفم بصورت تام با حزب اللهی جماعته!

چون یه عده که مشکل حاد دارن واصلن براشون مهم نیست چطور میتونن یه مقوله ای نفسانی وشهوت زا رو  کنار بذارن البته من قضیه رو تعمیم نمیدما!!!! منتها کلی در قالب خاص خودش بحث میکنم!

ببینید رفقابنده یه اصلی رو برش پایبندم خیلی هم سفت ومحکم روش تاکید دارم حالا یکی میخاد بهم بگه متحجر بگه !!!اونم اینکه روابط دختر وپسر  نامحرم از هرنوعش زناست!!!!

                                           ولا تاخذکم بهما رافه فی دین الله

ببین اگه یه نیگا بکنی نت دنیای باحالیه توجه کن باحالیه اما نمیگم قشنگیه ها!سوء تدبیر نکنید پلیز!

اره میگفتم..ببین اینجا دنیاییه که ملت البته تو پرانتز واسه خودت داشته باش که بنده همه ای ملتو رو تعمیم نداده ومحکوم به حکم استخراجی نمیکنم !چون یه عده باقالی همیشه همه جا هستن! :ی نه جدا از شوخی مستثناء هایی هم داریم که میشه اینهارو بانام فتبارکین ذات اقدسیه

استبراء کرد :ی حالا اگر رفتم سر اصل مطلب از همین ابتدا یه عذرخواهی میکنم که فحشم ندیدن تا انتها ببینید بنده کلن  یه انسان حواشیم جدی میگما کفری نشید البته باید این مطلب رو تو پاورقی متذکر میشدم که بازم اس کیوز!

بله....ملت (غیر از فتبارکین) تونت یه جورایی عقده های پس زده ای  روانی دنیای واقعشون رو خالی میکنن وبرا خودشونم البته از نوع مذهبی جماعتش تهلیل وتفسیر وتوجیه دارن!

حالا در چه مقطع وموضوع ورابطه؟بله در  رابطه با مقوله ای دوستی دختر وپسر در نت!

که یه عده مارو جزو اقشار ملعونین دونسته فحش های مبارکشونو همه رقمه حواله میکنن

حالا محصولات این غربزدگی اگه گفتی چه حاجی؟زابرا کردن دختر مردم وبا احساساتش بازی کردن

تو که نمیفهمی فلان من میدونم تو دل دخترا چی میگذره تو یه گلو نیگا کن! چقدر ظریفه حالا گلو بکن بذار جلوت فقط نیگاش کن یعنی الافش کن خوب پژمرده میشه حالا بذارش تویه لیوان آب بعد انواع اقسام افزودنیارو بزن بهش چقدر برات میمونه؟ اصلن این یه تیکو رو بیخیال شو اصل مطلب رو جا انداختم ! ببین بذار از خودم یه چیز برات بگم که دچار شبه نشی من اعتقاد اصلیم همیناست که دارم برات میگم اما خودم خیلی توش لنگ میزنم  دد اگه لنگ نمیزدم الن انقدر بدبختی رو سرم هوار نبود !بگذریم...

طرف بچه مومن بچه کاردرس بچه نماز خون بچه مثبت حالا پا میشه خیلی شیک میاد نت از همون ابتدا با خودش عهد میکنه تا اخر کاری با دختر جماعت چت نکنه واگر کرد مختصر ومفید وسنگین دختر هم اد نکنه واگر کرد واسه کارش اد کنه!

حالا یه نیگاه ژرف از همین ابتدا به قول معروف برانداز کن!ببین رفیق تو از خودت مطمئنی از اون ده تا دختری که اد کردی  هم همینقدر مطمئنی؟

حالا ادامش!

یه مدت میگذره و تو بر حسب باحالی خودت اف لاینای بامزه میفرسی یا بلاگ نویس باحالی هسی!کلی حرکت از خودت نشون میدی یه دختر اونور منتظر یه جرقست! بعد دیگه اینجاست که اگر بی محابا عمل کنی دودمانتو دادی برباد اه یه دختر همیشه میفته پس کلت!

این پست یه حالت نحسی مزمن داره اگه شد من تا اخرش بنویسم!فک کنم اخرشم حذفش کنم :ی

بگذریم...

من همچنان روی حرف خودم پایبندم علی رغم بعضی مخالفتا که با حرفام شد!معتقدم که آقایون دخترارو مچل میکنن چون اول یه پسر میتونه عشوه های یه دختر رو تحویل بگیره که یه دختر آویزونش بشه

حالا  از این قضایا بگذریم وقتی یه اقازاده ای انقدر عقلش مچل دلشه باید بهش گفت یه ناقص العقل اینجل لطفن اقایون یک کم بهشون بر بخوره چون فقط بلدن توی مسائل مختلف به خانوما تیکه بیان که حضرت علی (ع) گفته شماناقص العقلید به ما چه!!! اما نمیخان قبول کنن که هرکس که نفسش اسیر  شهوتش باشه ناقص العقله!

پسره به اصطلاح حزب اللهیمون اسیر نفس میاد رو هوا هی حرفای احساسی میزنه دختره رو  میبره تو اسمون دوازدهم .....حرف ازدواج به میون میاره بدون اینکه شغلی داشته باشه وامادگی ازدواج، حالا تو خونه هم هیچوقت حرف از ازدواجش نبوده !!!!خودت فک کن چی میشه!بنظرت اینجا یه دختر مچل نیست؟چون تازه پسره میخاد بره فک کنه چه جوریباید به مادرش بگه بره براش خواستگاری!تازه اگر اینجا مشکل به هم نخوندن خانواده ها درمیون نباشه مثلن اختلاف فرهنگ یا  دینی اگه نباشه که میشه گفت شانس اوردن!

این اولین اشتباه یک اقا پسره که عاشق شده چون درستش وعقلانیش اینکه قبل از اینکه با احساسات یه دختر بازی کنه خوب فک کنه ...دختره که در نرفته! مثلن خوب دختر رو بسنجه ازمایش کنه بشناسه بدون اینکه بگذاره طرف بویی ببره یا بهش وابسته بشه!این نکته ای ظریفشه . بعد بره وسایل ولوازم ازدواجشو فراهم کنه مثلن خانوادشو اماده کننه وغیره...بعد بدون اینکه دختره بفهمه نظرشو در مورد ازدواج با خودش جویا بشه! ودر اخر کار شمارشو به نحوی تهیه کنه...یا حالا خیلی رسمی از خودش بگیره یا چه میدونم بدزده :ی نکته ای مهم اینکه رابطه طولانی نشه چون عقل با احساس یکی میشه...

لیدحضوا الحق بالباطل  ...

و پیشنهادم اینکه همدیگر رو اصلن ملاقات نکنن چون بسیار دیدم که توی دیدارها علاقه ها تشدید میشه وعقلشون زائل میشه!بگذارید روز خواستگاری همدیگر رو ببینید که بهم وابسته نشین واگر مامان بابات گفتن نه تو توی جنگ باهاشون نیفته بخدا ارزش نداره واسه یه یک لا قبای تازه وارد خودتو به اب واتیش بزنی حالا من گفتم!

من همه ای این کوفتیارو به رفیقم گفتم اخرشم خودشو انداخت تو چاه....

اما کلن اگر از من میشنوید نه دختر واسه ای توی پسر کمه ونه پسر برای توی دختر 

 ولیستعفف الذین لا یجدون نکاحا والله یغنیهم الله من فضله 

  جدن اگر اسیر نفست باشیو وهرچیو که دلت خواست انجام دادی تو زندگیت هی میخوری زمین ...

ومن یتوکل علی الله فهو حسبه....

از ما گفتن!!!!

حرف دیگری نیست یا علی.....


نوشته شده توسط : م

نظرات دیگران [ نظر]


   1   2      >