سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فقد فاز فوزا عظیما

پنج شنبه 86 فروردین 30 ساعت 6:4 عصر

وقتی ماهیای دریا  وپرنده های توی آسمون برای معلم قران استغفار کنند تازه میفهمی که چقدر عاشق شغلتی!

وقتی زبان کودک ناتوانی را دربیان کلمات انچنان قوی کنی که آیات پروردگارشان را به بیان بیاورند ودر ذهن جای بدهند اونموقعست که از خوشحالی میخای پرواز کنی

حرف به حرف را با یک اشاره دسش را میگیری وحرکت را نشونش میدی وآروم لفظ را بارها برایش تکرار میکنی و انقدر که تمام توانت وانرژیت یکجا تموم میشه

امروز که حفظ بقره رو با یکی از بچه های مهد شروع کردم ودونه دونه کلمات رو بارها تکرار میکردم وحرکات خاص خودش رو برایش انجام میدادم حس کردم نباید هیچوقت خسته بشم درست یاد مربی هلن کلر افتادم که با چه مشقتی دست هلن رو میگرفت وحرکات رو کف دسش میکشید و مجبورش میکرد که به خودش اعتماد داشته باشه وهیچوقت پاشو عقب نکشه وترسی درخودش راه نده

این باعث میشد که حوصله ام برای سر وکله زدن با پریسا بیشتر بشه و پشتکارمو در یاددادن بهش از دست ندم.

شغل سختیست با درامد کم ولی فوز عظیمیست که بهش افتخار میکنم اگر درامدش کمه در عوضش از گناه های روزمرم کم میکنه واین برام ارزشمنده

ماهیای دریا پرنده هایه توی آسمون ازتون ممنونم!

                                                                                   


نوشته شده توسط : م

نظرات دیگران [ نظر]


الا ساء ما یحکمون!

پنج شنبه 86 فروردین 30 ساعت 9:28 صبح

گردنمان کلفت شده انچنان باد در غبغب خود انداختیم که باید یکی از اون پایین داد بزنه بهمون بگه

بابا اخوی پیاده شو باهم بریم!

همچین قدماشو محکم وبا غرور روی زمین میگذاره که انگار آسمون پاره شده و اقازاده قدم بر دیدگانمون نهادند و بر زمین نزول کردند!!!

خیال کردی که چی اخوی؟

فکر کردی به همین راحتیاست؟

گردنت جلو من بنده کلفت شده جلوی خدای خودتم کلفت شده؟

فلا تمش فی الارض مرحا انک لن تخرق الجبال طولا

من نمیدونم طرف چقد پارتیش کت وکلفته که کانهو آب خوردن تهمت میزنه به خلق خدا وفک میکنه همه ابله واحمقن الا این!

همینقد بهت بگم تویی که اینچنین راحت دیگرون رو محکوم میکنی وفک میکنی احسن الحاکمینی درست همونجاست که اولین خبط کبیره رو کردی خدا از هرچی بگذره از گناه تهمت نمیگذره

 دل میشکونی؟

فک کردی به همین آسونیاست؟

گردن کلفت شدی؟

محض رضای خداهم که شده یکبار فک کن شاید تو درست نگی یکم کمتر به این شیطون درونت اهمیت بده یکم کمتر باهاش مشورت کن!

من نمیدونم چرا همه کارامونو سپردیم دست نفسمون وهمینجور میتازیمو ومیتازیم

بابا ای نفس ضعیف وسرکش تا کجا بدین شتابان؟

نفس سرکشت کانهو اسب چموش شده وتو هم بجای اینکه تازیانش بزنی رهایش کردی...

 این شده تزه تو!

هی خدا

نشستی و دیگرون رو محکوم میکنی وتهمت میزنی و خبر نداری برای کلمه به کلمت دلی رو بدون مرتکب به جرمی شکسی و اون دنیا داری دونه دونه از این هیزمهای حرفاتو برای خودت اتیش میزنی!

والذین یوذون المومنین والمومنات بغیر مااکتسبوا من الاثم فقد احتملوا بهتانا واثما مبینا

اره دیگه خوشبحالت توهم یکجوری داری اخرتو برای خودت میخری!

بجای حوری بهشتی وجوی روان وسریر وملاقات با پروردگارتو همصحبتی با خوبان داری هیزمهای کردار زشتتو اماده میکنی که سه سوت بپری توش

ولی بدون اخرشم همین دلشکسته ها اند که قلب رئوفی دارند که ازت میگذرند

متاسفم!


نوشته شده توسط : م

نظرات دیگران [ نظر]


بی تاب

سه شنبه 86 فروردین 28 ساعت 9:8 عصر

نمیدونم چمه!شایدم میدونم وحتمن شاید!

این روزها فشار همه چیزهایی که آزارم میداده بیشتر شده وتوان من هیچ به خود زحمت نداده بیشتر شود!

این روزها حال خودم را هم نمیدونم چه رسد به حال دردهایمان

چه باز می پرسی؟

سایه ای الطاف خوم هم بر سرم سنگینی می کند چه رسد به سایه ای الطاف مهربانان!

شاید باورت نشود ویادر مخیله ات نگنجد که من حتی زحمت شنیدن درد دلم را هم به خودم نمیدهم چه رسد به بازگوئی آن برای تو!

نمیدانم انگار فورانی از دردهای گداخته شده در درونم خواهان بیرون امدن از این قالب آتشفشانی را دارد ومن بی خبرم!

میخواهی بدانی من چه زمان باور میکنم که دردمندم؟

همان زمان که پشت میله های جسم خاکیم روح آسمانی ام اینگونه شاعرانه برای حضرتش سرود فراق میخواند وتمنای وصال دارد!

باید گفت حیف!حیف که اینچنین دربندم وگرنه من همان شاعر سروده های همیشگی اوهام تو بودم!

اما شاید در مقدرات ما اینچنین تقریر کرده اند که مرا در حادثه ها شاعر ببینند

دردا که بیتابم!

بیتاب وجود صحرا گرد خویش!


نوشته شده توسط : م

نظرات دیگران [ نظر]


نیفتی توی حوض نقاشی گنجیشگک

سه شنبه 86 فروردین 21 ساعت 6:20 عصر

و وقتی خداوند در کتاب آسمانیش مثل کسانی را آورد که می گویند برای ما معجزه بیاور تا ایمان بیاوریم  و خدا به آنها می گوید معجزه فقط از ان من است واگر برای شما  معجزه هم بیاورم ایمان نمی آورید فکرم را شدید مشغول کرد!

اخه چرا؟برای چی خداوند انقدر قاطعانه این جمله را  می گوید؟ ایا نه اینکه دیده گواه قلب است؟ناگهان یاد کسانی افتادم  که اطرافشونو معنویات پرکرده ویه جورایی توی دریااند اما اینها معلقند!یه جورایی از راه اون انعمت علیهم خارج شدند و رفتن تو گروه والضالین!میبینند وعمل نمیکنند!برایشان به روز روشن است ولی لجبازاند وتبعیت نمیکنند!

و اذا تتلی علیهم ایاتنا ولی مستکبرا کان لم یسمعها کان فی اذنیها وقرا

جالبه برای من که چرا با وجود تتلی علیهم اینها میشند کان لم یسمعها؟!

خوب جوابش خیلی سخت نیست کافیه یک مثل رو توی ذهنمون مرور کنیم:

شاگرد ومعلمی رو تصور کن معلم با تمام حوصله وعشق سعی میکنه به شاگردش مطالب رو بیاموزه  اما شاگرد فقط بازی گوشی می کند  هرجا معلم میخاد اونو تنبیه کنه که باعث پیشرفتش بشه  تا دست از کارهای زشتش برداره با بی ادبی وگستاخی  وتندخویی شاگرد مواجه میشه.حالا بنظر تون میاد که معلم اینجا چیکار میکنه؟

بدبخت معلم!مستاصل از یکطرف شاگردشو دوست داره از یکطرفم بی ادبیو نمیتونه صرف نظر کنه!

دقیقا من خودم توی مهدکودک با همچین مسائلی روبرو شدم میدونین اخر چه کردم؟!

مستمع آزاد

از همه ای بچه ها ابزار بازی رو میگرفتم که حواسشون به من باشه ولی به این بچه ها اسباب بازی میدادم هرچه بیشتر تا اینها سرگرم بازیشون بشند وبه بقیه ازار نرسونن تا صداشونو نشنوم

اااااااااااااییییییییییییییییی خدا عینن همین جمله رو پیدا میکنی توی قران خدا:

فذرهم یخوضوا ویلعبوا حتی یلقوا یومهم الذی یوعدون

ولی بچه ها یجا هست دیگه خدا اینو نمیگه اینجا معلومه دیگه خیلی ازت نا امید میشه خدا

نرسه اونروز که خدا از ما ناامید بشه!

ونقلب افئدتهم وابصرهم کما لم یومنوا به اول مره ونذرهم فی طغیانهم یعمهون

من معلم یه جورایی خودم متقاضی میشم که شاگرد رو تمام هوش وحواسشو رو به اسباب بازی بدم اصلن حب کلاس ودرس رو از دلش خارج میکنم همه چی بهش میدم تا صداشو دیگه نشنوم

(دلم ترکید   )

ووووووووووووایییی خدا این دیگه ته تهشه

اینجاست که واقعا باید گفت فویل للقسیه قلوبهم دلهایی که از یاد خدا انچنان غافلند که سنگند!

اما یکجائی بالاخره این ادما هیچ ابزار بازی ای سرگرمشون نمیکنه کم میارن

دیگه هیچ ترانه ای هیچ مجلس گناه وپارتی ای هیچ شراب وپولی دلشونو شاد نمیکنه کم میارن حس تنهایی غالب میشه برهمه خوشی ها ولهو دنیا

تنهای تنها میشی آخر بچه جون!

گنجیشگک اشی مشی افتادی توی حوض نقاشی!

من موندم اونجا کی میخاد کمکت کنه؟

هان؟چی؟؟؟؟؟؟ خدا؟؟؟!!!

فکرشم نکن!خدا قسم خورده که بیخیالته

قال اخسئوا فیها ولاتکلمون!(خفه شو بنده!)

ننننننننهاااااااا فکرشم نکن!

( میگه ای بنده، ای کاش یه بهونه به من داده بودی تا نگات کنم!(از من نشنیده بگیر اینو))

ببینم رفیق مفیق مومن حزبول داری؟

 


نوشته شده توسط : م

نظرات دیگران [ نظر]


مفر

سه شنبه 86 فروردین 21 ساعت 6:19 عصر

بیا اینهمه زدیم تو سر خودم که این المفر این المفر

جواب اومد انقد پروبازی درنیار ففروالی الله


نوشته شده توسط : م

نظرات دیگران [ نظر]


   1   2      >