سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مصاحبه با فاطمه رجبی

دوشنبه 85 اسفند 28 ساعت 8:55 عصر
حتمن این مصاحبه رو که خبرگزاری رجانیوز با فاطمه رجبی ترتیب داده بخونید!از قصد اینجا گذاشتم که دوستان مطالعه کنند. 

 

دست مافیا را باز می‌دانم

 هفته گذشته خبرنگار رجا موفق شد با فاطمه رجبی نویسنده و منتقد سیاسی که اخیرا موضعگیریهای سیاسی وی ، در فضای رسانه ای کشور با انتقادهای شدید مواجه شد ، مصاحبه ای داشته باشد. آنچه می خوانید متن کامل مصاحبه است که رجا آن را بنا بر وعده قبلی منتشر می نماید.

 

به‌عنوان اولین سؤال بهتر باشد از شما بپرسیم آیا از هجمة‌ شدیدی که نسبت به شما در زمان حضورتان در  سفر حج انجام شده،‌ اطلاع دارید؟‌

بله من یک سفر کوچک و خیلی کوتاه به مکه و مدینه داشتم و در روز اول تشرف شنیدم که آقای شریعتمداری مدیر مسئول کیهان سرمقاله علیه بنده نوشته‌اند و بعد از آن هم در صحن مسجدالنبی توسط یکی از دانشجویان از شاهکار صدا و سیما و 20:30 آگاه شدم. البته بعداً متوجه شدم تخریب بنده به صورت سریال درآمده است. پیش از رفتن هم تخریب گسترده را توسط روزنامه‌های دوم خردادی دیده‌بودم.

روزنامة شرق و دیگر روزنامه‌های دوم خردادی و همچنین بعضی نمایندگان مجلس و خبرگزاری‌ها هم وارد این صحنه شده بودند؟! 

بله من چون روز آخر پیش از رفتنم بود نتوانستم بخوانم و فقط خبر به من رسید و همچنین شنیدم سخنگوی جامعة مدرسین حوزة‌ علمیه قم از آقای خاتمی خواستند که وقتی بازگشتند از من شکایت کنند، حالا به چه جرم و اتهامی، ایشان خودشان باید پاسخگو باشند.

علت این هجمة گسترده را چه می‌دانید؟ آیا فکر می‌کنید که فقط مطلب آخر شما علت این هجمة ‌گسترده بوده یا مساله دیگری بوده است؟

برای همة  کسانی که با مطبوعات کار می‌کنند و با سایت ها سرو کار دارند، آشکار است که ماه‌هاست تخریب من و ترور شخصیت و فکر من مورد توجه خاص است. روزنامه‌ها و سایت‌ها فعالیت زیادی در این زمینه داشته اند. اما اینکه این تخریب به این شگل گسترده مطرح شد، ‌به علت مقاله‌ای بود که علیه سفر خاتمی به آمریکا نوشتم و من خیلی خوشحالم که اوج تخریب و ترور شخصیت من در موردی انجام شد که وفاق ملت در مورد مخالفت با این سفر بود.

<**ادامه مطلب...**>

دست مافیا را باز می‌دانم

 هفته گذشته خبرنگار رجا موفق شد با فاطمه رجبی نویسنده و منتقد سیاسی که اخیرا موضعگیریهای سیاسی وی ، در فضای رسانه ای کشور با انتقادهای شدید مواجه شد ، مصاحبه ای داشته باشد. آنچه می خوانید متن کامل مصاحبه است که رجا آن را بنا بر وعده قبلی منتشر می نماید.

 

به‌عنوان اولین سؤال بهتر باشد از شما بپرسیم آیا از هجمة‌ شدیدی که نسبت به شما در زمان حضورتان در  سفر حج انجام شده،‌ اطلاع دارید؟‌

بله من یک سفر کوچک و خیلی کوتاه به مکه و مدینه داشتم و در روز اول تشرف شنیدم که آقای شریعتمداری مدیر مسئول کیهان سرمقاله علیه بنده نوشته‌اند و بعد از آن هم در صحن مسجدالنبی توسط یکی از دانشجویان از شاهکار صدا و سیما و 20:30 آگاه شدم. البته بعداً متوجه شدم تخریب بنده به صورت سریال درآمده است. پیش از رفتن هم تخریب گسترده را توسط روزنامه‌های دوم خردادی دیده‌بودم.

روزنامة شرق و دیگر روزنامه‌های دوم خردادی و همچنین بعضی نمایندگان مجلس و خبرگزاری‌ها هم وارد این صحنه شده بودند؟! 

بله من چون روز آخر پیش از رفتنم بود نتوانستم بخوانم و فقط خبر به من رسید و همچنین شنیدم سخنگوی جامعة مدرسین حوزة‌ علمیه قم از آقای خاتمی خواستند که وقتی بازگشتند از من شکایت کنند، حالا به چه جرم و اتهامی، ایشان خودشان باید پاسخگو باشند.

علت این هجمة گسترده را چه می‌دانید؟ آیا فکر می‌کنید که فقط مطلب آخر شما علت این هجمة ‌گسترده بوده یا مساله دیگری بوده است؟

برای همة  کسانی که با مطبوعات کار می‌کنند و با سایت ها سرو کار دارند، آشکار است که ماه‌هاست تخریب من و ترور شخصیت و فکر من مورد توجه خاص است. روزنامه‌ها و سایت‌ها فعالیت زیادی در این زمینه داشته اند. اما اینکه این تخریب به این شگل گسترده مطرح شد، ‌به علت مقاله‌ای بود که علیه سفر خاتمی به آمریکا نوشتم و من خیلی خوشحالم که اوج تخریب و ترور شخصیت من در موردی انجام شد که وفاق ملت در مورد مخالفت با این سفر بود.

عملکرد سؤال برانگیز و پخش اخبار تخریبی و سریال‌وار از اخبار بخش 20:30 را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

من بخش اول این تخریب‌ها را فقط شنیدم و خودم ندیده‌ام. چون شب دومی بود که من در مدینه بودم. من باید از شخص ضرغامی به‌خاطر بدرقه مناسبی که از من کرد و در روزهایی که در ایران نبودم از بخش خبری  20:30  اخبار تخریبی در مورد من را سریال وار پخش کرد، تشکر کنم. البته من قبلاً در مورد ضرغامی مطلبی با عنوان "صدا و سیما، هواها و بهانه های ضرغامی " نوشته‌ام و این اتفاق هم نشان داد که انتقادات من از ضرغامی و صدا وسیما، صحیح وبه جا بوده است.
متأسفانه در حال حاضر بی‌سابقه‌ترین مدیریت در صدا و سیما حاکم است به طوری که با زمان ریاست بعضی روسای این سازمان در اوایل انقلاب قابل مقایسه است، یعنی دستگاه رسانه ملی به جای اطلاع‌رسانی بازیچة معیارهای شخصی ضرغامی شده و او به هر شکلی که دلش می‌خواهد رسانة ملی را اداره می‌کند. شما اگر دقت کنید در برنامه های  شبکه‌های  مختلف،‌ این دوستان و هم‌قطاران دیروز مدیر فعلی صدا وسیما و برخی نزدیکان وی و به صف‌شدگان برای انتخابات آتی ریاست جمهوری هستندکه به دنبال کسب منافع سیاسی خود هستند و اصلاً بها و ارزشی برای ملت و خواست آن قائل نمی‌باشند.
ضرغامی به‌هیچ وجه، ارزشی برای ملت قائل نیست و نمونه آن اینکه مساله «فاطمه رجبی» را به یک مسئلة ملی تبدیل کرد. اما وا قعاً این یک مطالبة ملی است؟ که در دو یا سه برنامه به آن پرداخته شده است .

نکته جالب این است که تمام تخریب‌ها علیه شما در یک روز و در یک زمان و با هماهنگی کامل انجام شده است و خروجی خبرگزاری‌ها، سایت‌های زنجیره‌ای و فرادی آن روز بیشتر روزنامه‌ها علیه شما همزمان این کار را شروع کردند. به نظر شما در این بین می‌توان دست یک «شوکت» سیاسی! را دید؟

باید ببینید همان طور که آقای احمدی‌نژاد در انتخابات به مافیای قدرت و ثروت اشاره کردند،  من هم حضور این مافیای قدرت و ثورت را قطعی و حتمی می‌دانم. دست‌های  چندگانة آن در تمام مسائل مملکت هنوز باز است و به همه‌جا دسترسی دارد .
من دست مافیا را باز می‌دانم، ولی حالا هرکسی ممکن است بگوید ما مافیایی نیستیم، ولی حرکت،‌ حرکت مافیایی بود. و هجمة هم بسیار گسترده.
هجمه علیه یک نفر به جرم نوشتن مقاله و اظهار نظر کردن! که بعدها همان مطلب  یعنی سفر خاتمی مورد اعتراض خود بعضی از این افراد هم قرار گرفته است؟ آیا این جو، خفقان نیست؟ آیا این مافیایی نیست؟

علت اصلی حمله به شما همانطور که خودتان هم گفتید مخالفت با سفر خاتمی به آمریکا بوده و شما پیش از اینکه خاتمی آن صحبت‌ها را بگوید و یا حتی سفر را انجام دهد با این سفر مخالفت کرده‌اید.برخی تخریبها علیه شما که صرفاً حمله بود ولی بعضی دیگر می‌گفتند  بحث خلع لباس خاتمی مجازت سنگینی است و برخی دیگر هم می‌گفتند که اساساً انجام این سفر جرمی نیست که ما بخواهیم برای آن جریمه‌ای درنظر بگیریم...

من یک مطلب دارم و آن این است که آقایان که نوشتند و گفتند و رسانة ملی هم تأکید کرد، این جمله «خواستة‌ خلع لباس خاتمی توسط فاطمه رجبی» را از کجای این مقاله بنده درآورده‌اند. من فکر می‌کنم هیچ‌کدامشان این مقاله را نخوانده است.
 من در یک جای دیگر گفته‌ام، درخواست خلع لباس خاتمی ساخته و پرداختة ذهن نویسندگان است. بله من در بند اول نوشته‌ام و خواهان این بودم که روحانیت و حوزه‌های علمیه و  مرجعیت  باید تعیین تکلیف کنند و بگویند کسی که مرزشکنی می‌کند و به دربار کاخ سفید می‌رود و ویزای ویژه و اختصاصی از بوش می‌گیرد و لباس روحانیت برتن دارد ، روحانیت برای برخورد با این مساله، باتوجه به این که در طول تاریخ شیعه و به‌خصوص در رویارویی با انگلیس و آمریکا، نمونه هایی مثل حضرت امام و مقام معظم رهبری داشته و مثل شخصیت آیت‌ا... سعیدی داشته که اصلاً شهید راه مبارزة ‌آشکار با آمریکا است باید واکنش متناسبی داشته باشد. ولی خُب اگر خواستة آنها این است من هم با آنها همراه هستم!
نکتة ‌دیگر اینکه بعضی صحبت‌ها شنیده می‌شود که مثلاً خاتمی گفته بود من اسلام متفاوتی را می‌خواهم بگویم و اسلام اصلاح‌طلبی و .. شما وقتی روزنامه‌های دوم خردادی را دیدید که عکس کارتر و خاتمی را انداخته‌اند و نوشتند خاتمی به دیدار کارتر می‌رود، این یعنی «فاجعة ملی». ولی چطور برخی وکلای مجلس برای ملت و برای ایران و اسلام و شهدای انقلاب که به‌خصوص در سال 56 و 57 همه با دستور مستقیم و با حمایت و پشتیبانی کارتر قتل عام شدند، اینقدر ارزش قائل نبودند که با سکوت ویا حتی تایید از خاتمی و دیدارش با کارتر حمایت کردند.
من تأکید کرده‌بودم در آستانه سالگرد 17 شهریور،‌ خاتمی به آمریکا  می‌رود به‌عنوان شخص ویژه و با اسکورت ویژه کاخ سفید، آنطور که در خبرها بود،  با تشریفات مخصوص جابه جا می‌شود و ‌آن‌طور که روزنامه‌های حامیش با آب و تاب نوشتند، درخواست دیدار با کارتر را می‌دهد.
بله من در مقاله‌ام گفته‌ام اگر این التماس‌ها و درخواست‌ها برای دیدار محقق شود باید با آن برخورد شود؛ ولی مثل این که کارتر نپذیرفت و این دیدار انجام نشد و خاتمی یک قدم عقب گذاشت.
 این اتفاق اگر از طرف خاتمی بود یک عقب‌نشینی بود برای اینکه ویرانگری بیش از حد برای ملت ما پیش نیاید و اگر از طرف کارتر بود باز هم می گویم که اصلاح‌طلبان اینقدر هم ارزش ندارند که رئیس آنها بخواهد به حضور کارتر پذیرفته شود. بنابراین من سخن بی‌جایی نگفته بودم. اصلاً باید دید انگیزه و علت و هدف سفر خاتمی چه بود؟ ویزای مخصوص از طرف بوش و کاخ سفید برای چه بود؟تاکید می کنم این یک فاجعة‌ملی است؛ تشریفات کاخ سفید، ‌فاجعة‌ملی است. سخنرانی‌های او هم فجایع بیشتر ملی هستند که به‌بار آمدند و باعث شدند تا امثال مدیر مسئول کیهان با لحنی بسیارتندتر از من بنویسند. البته مثل اینکه ایشان به تنهایی حق دارند بنویسند ولی بقیه نه حق دارند بگویند و نه بنویسند.

برخی از کسانی‌که به شما هجمه می‌کردند می‌گفتند انتقاد از خاتمی، در واقع قضاوتی عجولانه است. علیه کسی که یک مسئولیت در نظام داشته و بالاخره عضو نظام است و چه ‌بسا این دیدار هماهنگ شده با دستگاه دیپلماسی باشد و یا حتی بالاتر از آن؛ شما خودتان اگر می‌خواهید جواب بدهید می گویید به حق است یا خیر؟ اگر نا به حق است توجیه شما بابت آن چیست؟ چون ما خبرهایی داشتیم که بعضی نمایندگان می‌خواستند نطقی علیه این سفر کنند، ولی یکی از نمایندگان تهران گفته بود که: «چه‌بسا سفر با هماهنگی دستگاه دیپلماسی بوده باشد؟»

ابتدا باید بگویم که مدتهاست حتی از زمان اصلاح طلبی، دستگاهی فرستنده و گیرنده مخفی در این مملکت وجود دارد که خیلی از حرکات فاجعه‌بار را هماهنگ شده با مسئولین بالا قلمداد می‌کنند. مثلاً با مرکز اساسی، شرعی و قانونی تصمیم‌گیری مملکت؛ این دستگاه را باید پیدا کرد! کجاست؟ چه هدفی دارد؟ مثل سفر خاتمی که گفتند با سران سه قوه هماهنگ شده است.  آن چنان که از برخورد و صحبت های رئیس جمهور بر می آید نه ‌تنها هماهنگی نیست بلکه در تضاد است. شما هم دیدید چند روز پیش  کاخ سفید و یا رایس گفتند: ما می‌خواستیم بفهمیم که تفاوت خاتمی با احمدی نژاد در چیست؟ پس با رئیس جمهور هماهنگ نشده بود. اما من همین جا می‌گویم که اگر رئیس قوه قضائیه و مجلس برای ارسال بسته خاتمی به آمریکا هماهنگی داشتند اعلام کنند.
دوم اینکه می‌گفتد که ایشان روزی مسئول نظام بودند رأی مردم را داشتند و حکم تنفیذ از مقام معظم رهبری را گرفته و هشت سال رئیس جمهور بوده من از این آقایان سئوال می‌کنم آیا بنی صدر در زمان خودش بالاترین رأی را از مردم نگرفت و به‌عنوان اولین رئیس جمهور -که هدیة‌ واقعاً الهی بود جمهوری شدن ایران-نبود و حکم تنفیذش به وسیلة امام امضا نشد؟ چه طور مردم به راحتی عزلش کردند و همة‌ مفاسدش را روکردند و خود امام هم حکم عزل وی را  تنفیذ کردند. این یعنی چه؟ این حرف ها برای خفه کردن هرنفسی است که بخواهد بیرون بیاید من اینها را نمی پذیرم و فکر می‌کنم که مسائل پشت پرده‌ای است که یک دست و یک جهت حرکت می‌کنند و خدا را شکر می‌کنم که بعضی از آنها مجبور شدند حرفهایشان را پس بگیرند.  مثلاً  خلاف شرعی و منطقی و قانون بودن حرفهای من که در قلم این افراد آمد هفتة بعد همة اینها شرعی و منطقی و عقلی شد.

حالا برویم سراغ بسته ای که خود خاتمی داشت من نمی‌دانم شما تا چه حدی درجریان صحبتهای رئیس جمهور پیشین قرارگرفتید. آقای خاتمی  در یک جایی بحث «به رسمیت شناختن اسرائیل» را چیز عجیبی ندانسته بود و در جای دیگر هم گفته بود، «آمریکا را شیطان بزرگ نمی‌دانم» و منظور امام هم سیاست های آمریکا بود نه خود آمریکا؛‌ در جای دیگر بحث عراق را مطرح کرده بود که «چه لزومی دارد آمریکا الآن از عراق بیرون برود؟ در جای دیگر وقایع 11 سپتامبر را تلویحاً به مسلمانان ربط داد و گفت: «مسلمانان باید طوری زندگی کنند که دیگران را تهییج نکنند!» و ... از این قبیل صحبتها که هرروز بر روی خروجی خبرگزاریها می‌آمد و بعضاً موجب تمسخر جمهوری اسلامی می‌شد؛ تا جایی که نشریات آمریکایی در جریان سفر خاتمی، حتی سخنان حضرت امام(ره) را به تمسخر می گرفتند. خب این حرفها خیلی حرفهای جالبی بود. شاید در غوغایی که برای حرفهای شما ایجاد کرده بودند، این حرفها گم شد. شما نظر خودتان را در مورد حرفهای خاتمی بیان کنید؟

مسئلة ‌من برمی‌گردد به همان نقطة اول که سفر خاتمی به آمریکا برای بیان چه مطالبی صورت گرفت؟ من یک تحلیل‌گر سیاسی هستم و براساس 8 سال نوع حکومت و نوع گفتمان شخص خاتمی و مجموعة تئوریسین های اصلاح‌طلبان چنین چیزی بدیهی بود که برای چه مسئله ای به آمریکا می‌رود؟ من فکر می‌کنم حمایتی که از موجودیت آمریکا کرد و شیطان بزرگ ندانستن و اهانت به حرف امام و حتی تعبیر و تفسیر من‌درآوردی از قرآن (چه رسد به حرف امام) اینها همه لبیکی بود به صدور ویزا از طرف کاخ سفید. آنها برای وی تقاضای ویزای شخصی کرده‌بودند. این هم آمده بود که همین چیزها ‌را بگوید. این ملت فراموش نکرده که نه سال پیش خاتمی آمد و گفت: «ابراهام لینکن شهید است» و گفت: «در حکومت من کسی مرگ بر آمریکا نگوید.»
آقایان به‌اصطلاح اصول‌گرا سخنان خاتمی را فراموش کرده اند که گفتند این سفر استراتژیک است؟ شاید این سفر استراتژیک باشد اما نه برای اصول گرایان.  از اسرائیل حمایت کردن و موجودیت آن را به رسمیت شناختن این استراتژی ویژة اصلاح‌طلبان بود.
سوم: مسئله اسلام است؛ امام در مسلک دوستان این آقایان چه چیزی است مگر گنجی از اینها نبود که گفت: «امام را به موزه‌های تاریخ باید سپرد»؛ امام و اسلام و انقلاب برای اینها یک ابزار است برای زمانی که از اینها استفاده کنند. که باز هم می‌گویند شما قبلاً این نظر را نداشته‌اید؛ باز هم می‌گویم دینمداران دلسوز هم می‌دانستند که اینها این نظر را داشتند اما مسئلة‌اسلام را؛ آنها با تعجب پرسیدند مگرخبر داشتید؟ وقتی با بوق و کرنا از یک هفته پیش اعلام شد خاتمی به آمریکا می‌رود و با کارتر ملاقات می‌کند و روزنامه‌های دوم خردادی این مسئله را تکرار می‌کردند که خاتمی اسلام پیشرو و مدرن را آنجا مطرح خواهد کرد.و خاتمی می‌گوید من می‌خواهم بروم اسلام متفاوتی را مطرح کنم خب معلوم است. از جانب چه کسی می‌خواهد برود و این اسلام متفاوت و پیشرو را مطرح کند؟ از دید کدام دین‌مدار، ‌این اسلام مورد قبول، اسلام آمریکایی نبود؟ مسئلة خاصی که آنجا اتفاق افتاد - البته بعد از پیش‌بینی من- مسئلة 11سپتامبر بود. واقعاً سخنان خاتمی در مورد 11 سپتامبر ضربه بزرگی به اسلام و مسلمانان زد. درحالی ‌که خود اندیشمندان اروپایی‌ و آمریکایی‌، و حتی بیش از نیمی از مردم آمریکا، سیا و موساد را عامل اصلی و طراح حملات تروریستی 11 سپتامبر می‌دانند، خاتمی در اقدامی تأمل‌برانگیز، این اقدام را به مسلمانان (و البته با قید خشونت‌طلب) نسبت داده است. این خدمت بزرگی بود که به صهیونیسم و آمریکا کرد و ضربة بزرگی بود که به مسلمین و اسلام‌گراها زد. من اینجا می‌گویم بی‌شک اظهارات سخیف پاپ در مورد مسلمانان‌ و دین اسلام بازتاب طبیعی این اظهارات خاتمی است اگر خاتمی به آنجا نمی‌رفت و اسلام را به دو جزء خشونت طلب و اصلاح طلب تقسیم نمی‌کرد و خودش را مظهر اصلاح‌طلبی و  صلح جویی مطرح نمی‌کرد شاید این اتفاق  نمی افتاد. بعد از سالها که نفی علمی شده که 11 سپتامبر کار مسلمین نبوده و یا کار بن‌لادن عامل خود آمریکایی ها بوده، ایشان وقتی تأکید کرد مسلمانان نباید کاری کنند که متهم شوند! توپ دوباره مطابق خواست صهیونیست ها به زمین مسلمانان افتاد و آنها محکوم شدند.خب پاپ هم چنین مطلبی را البته خیلی رقیق‌تر بیان می‌کند.

یعنی آیا شما هم یک همبستگی می‌بینید بین سخنانی که پاپ گفته و آنچه خاتمی گفته است؟

من آن را یک پیوستگی تنگاتنگ می‌دانم. من به این معتقدم که اگر خاتمی به آمریکا نرفته بود و اگر این  صحبت را نمی‌کرد و اگر اسلام را اینگونه تضعیف و تحقیر نمی‌کرد و اگر 11 سپتامبر را دقیقاً به مسلمین ربط نمی‌داد، پاپ این صحبت را نمی‌کرد. دلیل هم دارد: اگر یادتان باشد وقتی پاپ روی کار آمد، آقای امامی کاشانی در خطبه‌های نماز جمعه در مدحش گفت که «متعادل است و نسبت به ادیان الهی نظر مساعد دارد و نسبت به اسلام چه‌قدر خوشبین است» اگر یادتان باشد یک خطبه خواندند. چطور پاپهای قبلی که این صحبت هم دربارة ایشان نبود  خیلی موضع گیری های بهتری نسبت به مسلمانان داشتند، این پاپ که آقای امامی کاشانی هم گفته بودند نظر مساعدی نسبت به اسلام دارد چطور همزمان با سفر خاتمی چنین مسائلی را علیه اسلام مطرح می‌کند.

بحث دربارة صحبتهای خاتمی تمام شدنی نیست او حتی از مردم آمریکا دربارة ماجرای 13آبان 58 عذرخواهی کرد و به‌عبارتی انقلاب دومی که امام فرموده بودند را تبدیل به یک اشتباه کرد که بر ذمة انقلاب اسلامی بوده و باید یک روزی ملت آمریکا بر ملت ایران ببخشانیند.ولی این نکته‌ای که خیلی مهم است و به نظر یک حرکت معکوس در تباین بین جریانهای داخلی به حساب می آید اینکه در داخل کشور همه بالاتفاق سکوت کردند تا یک هفته بعداز آن که سرمقاله‌نویس کیهان مطلب می‌نویسد و اخیراً که خطیب نماز جمعه تهران چند مطلب آن هم به کنایه گفتند و غیر از این دو نفر و دو سه چهرة سیاسی غیرآشنا که اصلاً انعکاس خبری هم پیدا نکرد، تمامی افراد یا سکوت کردند و یا تأیید کردند و اتفاقا در اغلب بخشهای خبری صدا و سیما صحبتهای خاتمی در تیتر خبرها هم می‌آمد، بدون اینکه به حرفهای نامربوطش اشاره‌ای بشود.حال سوال این است که آیا میان آن‌موقع که مشترکا هجمه‌های یکنواختی علیه شما شد  و این زمان که رسانه ها وجریانات سیاسی همگی با هم سکوت کردند هماهنگی وجود دارد یا نه؟

ببینید وقتی من بر مسئلة آموزه‌های حضرت امام تأکید می‌کنم این مسئله خیلی بنیادین است امام چه آموزه‌ای به ما دادند؟ سیاسی کاری یا دینداری آنچه که شما می گویید هم در موج عظیم تخریب من و هم موج عظیم سکوتی که بعد از حرفهای خاتمی شد، هردوی آنها یک راهکار خطرناک سیاسی‌کارانه است چه سکوت و چه تخریب حالا اگر چه این وسط برخی یک کنایه‌هایی زدند!
هم موج تخریب علیه من و هم موج سکوت راهکار سیاسی خطرناکی است که این رویه به طور عموم نه به نفع اسلام است و نه به نفع انقلاب.

خانم رجبی شما ریشة انفعال خاتمی در برابر غرب را در چه می‌دانید؟

نکته‌ای که بنده در بند اول آن مقاله‌ام نوشتم برای مراجع و جامعة مدرسین و حوزه‌های علمیه به همین برمی گردد. این یک تفکر است (غربزدگی و حتی غرب‌پرستی)  تفکر بیمار روشنفکرانه است که در زمان مشروطه متولد شد . من چیزی که از روحانیت خواستم این بود که بیایید  تکلیف این لباس را روشن کنید آیا کسی با این لباس می‌تواند به‌عنوان نمایندة روحانیت برود و در برابر غرب و تفکر و اصول آنها زانو بزند. آیا می‌تواند به‌عنوان دارنده لباس  اسلام و تشیع برود و این کار را بکند؟ این مسئله شخصی ای نیست. خاتمی هم مثل خیلی از افراد دیگر!
اینها دقیقاً غرب را به‌عنوان یک مکتب فکری و یک آئین  قبول دارند. هرآنچه از انقلاب و اسلام و امام و تشیع و ... هرچیز را که با غرب سازگاری داشته باشد می‌پذیرند تا آنجایی که با اصول تفکر غربی همسان باشد. این یک مسئلة‌ بدیهی است. روشنفکران آن زمان هم این نظر را داشتند. حال اگر ترس از مردم باعث می‌شد که خیلی از مسائل را رو نکنند مسئلة دیگری است.
اگر روحانیت می‌پذیرد که ایشان ویا هر کس دیگر با این تفکر نمایندة روحانیت باشد در قبال این گفتگوها،‌ ما باید منتظر مسائل دیگر باشیم.

در بخش خبررسانی، یک زمانی امام(ره) فرمودند چه لزومی دارد حرفهای مرا همیشه در صدر اخبار قراردهید بلکه اگر یک کشاورزی به یک دستاوردی دست پیدا کرده آن را در صدر اخبار بگذارید که این هم نشاندهندة دید الهی امام است و هم  مردمداری امام که همیشه حکومت را برای مردم می‌خواست و حکومت اسلامی را موظف به خدمت مردم می‌دانست. احساس می‌شود در صدا وسیما این رویه‌ها معکوس شده به جای اینکه موفقیتهای مردم مطرح بشود، خواسته‌های سیاسی شخص مدیر صدا و سیما و بعضی مدیرهای زیردست ایشان ملاک شده. شما این قضیه را چگونه می‌بینید؟

مسئله همین است همانطور که حضرت امام فرمودند و شما اشاره کرده‌اید این دستگاه رسانه ملی برای خدمت به چه کسی است و برای چه هدفی کار می کند، آیا برای  اطلاع رسانی به مردم است و در اختیار مردم است؟ رسانة‌ ملی است و نه رسانة‌خصوصی؛ مطلبی که شما گفتید از حضرت امام که فرمودند برای چه من همیشه در صدر اخبار باشم. لازم است اشاره ای بکنم در آن زمان هم ریاست تلویزیون به عهدة محمد هاشمی بودو جالب است به جای آنکه حرف امام را اجرایی کنند امام را یک و یا دو روز از اخبار حذف کردند که سروصداهایی هم از طرف ملت شد.

 ریاست کنونی صدا و سیما کاملاً مسئله ساز شده و دستگاه رسانه‌ای را به شکل خیلی بدی اداره می‌کند. مهمترین تصمیماتی که رئیس جمهور برای  ملت می‌گیرد ببینید در کجای اخبار قرار دارد؟‌ چه‌قدر مردم خبر دارند. ولی موج اخبار تخریب‌کننده بسیار است.

در مورد کتاب که صحبتهای خیلی زیادی دربارة آن منتشر شد البته دو طرفه چه روزنامة شرق و چه کیهان به عنوان مثال حتی روزنامة کیهان هم در یک ستونی گفته بود که این از رانت سیاسی نهاد ریاست جمهوری بود که کتاب انتشار پیدا کرد که البته فردای آن روز تکذیبیه را در همان جایی که سرمقاله را نوشته بودند منتشر کردند. شاید توضیحات شما در این زمینه مخاطبان را بیشتر آگاه کند.


ما دو کتاب پرسر و صدا در این چند سال اخیر داشتیم یکی عالیجناب سرخ‌پوش بود که اکبر گنجی نوشت و در آنجا اصل و اساس نظام را با دروغ وتهمت به تمسخر گرفت. دوم کتابی بنام شنود اشباح بود صرف‌نظر ازصحت یا سقم برخی مطالبش ،خیلی حرفهای ریشه‌ای دربارة گروه ها و احزاب مطرح کرد. کتاب دوم که به جز یک سرمقاله از کیهان اصلاً بازتابی نداشت و کتاب اولی هم درحد موضع‌گیریهای سیاسی و جناحی با آن برخورد شد.
اما چرا کتاب بنده وکلای مجلس را، احزاب را، دارندة لباس روحانیت را، سرمقاله‌نویس کیهان را و رسانه و ...را به مخالفت واداشت. چه مطلبی در آن علیه امام و نظام و انقلاب و مقام معظم رهبری وجود داشته ؟یکسری مشاهدات واقعی مردم (که خیلی از مستندات آن را هم از روزنامة کیهان بدست آوردم) که قبل از فراموشی در این کتاب جمع شده است. آیا باید نویسندة این مطلب مجازات بشود و یا عاملان آن اعمال!
مسئلة بعدی هم رانت‌خواری است که سرمقاله نویس کیهان با اینکه کاملاً می‌دانست هیچگونه رانتی نداشته ام،  باز هم این اتهام را به من زد. برای اینکه بتواند در کنار سخنگوی کارگزاران سازندگی این مسئله را جا بیندازد.در مصاحبه ای که یکی از اعضای حزب کارگزاران سازندگی چندی پیش کرده، گفته بود شب‌نامه‌های انتخاباتی ‌با رانت دولتی در یک کتاب به نام نویسنده ای حقیقی جمع شده است.

شما فکر نمی کنید که انتقادهای کیهان دلایلی دیگرداشته باشد؟

بله. من علت اصلی نوشته‌ای که سرمقاله‌نویس کیهان نوشت در همین کینه ورزی نسبت به این کتاب می دانم. اگرچه که در بدترین شرایط به میدان آمد و دربارة سفر خاتمی به آمریکا و دفاع وی از تحریف نه چندان هنرمندانه سخنان امام سخن گفت اما به هر حال من خدا را شکر می‌کنم که بالاخره به میدان آمد. اما این کتاب خیلی از مسائل را آشکار کرده است مسئلة گروهها و جناحها و ... البته چیز پنهانی نیست منتها در بلبشوی انتخابات ممکن بود که این مطالب فراموش شود من اینها را ثبت کردم.

خیلی تلاش می‌شود که شخصیت خانوادگی شما در این جریان مورد هجمه قرار گیرد.

مطلب اول این که مصر هستند من را با دکتر الهام پیوند بزنند البته این پیوند رفتاری و نوشتاری و گفتاری را  من برای تخریب همه‌جانبة دولت احمدی‌نژاد می‌دانم رئیس صدا و سیما به‌خوبی از این مسائل آگاه است. سرمقاله نویس کیهان هم به‌خوبی من را می‌شناسد حتی حضورهای من را در دفتر خودش و یا تلفن هایی که با هم داشتیم و یا مشترکاً حرف زده‌ایم، اما اینها تخریب دولت است.
جالب است که روزنامه‌های دوم خردادی من را همسر دکتر الهام می‌نامند و انگار که من اسمی ندارم. در اینجا چند نکته جالب را بصورت پراکنده می گویم: یکی اینکه همة ‌این آقایان چه راست و چه چپ بسیار عجیب است، فمینیست‌هایی که صحبت از ورود زن به مجلس خبرگان و رئیس‌جمهور شدن او می‌کنند و اگر بتوانند زن را پیامبر بعد از رسول خاتم هم می‌نامند، اینگونه اظهارنظرهای یک زن مستقل با سوابق مطبوعاتی وسیاسی  آشکار را بر نمی‌تابند و سعی می‌کنند او را به هر نحوی  وابسته به محفلی خاص و سوء‌استفاده‌گر از رانت همسرش معرفی کنند  و اصلاً اسمش را هم حذف کرده و با پیوند دادن به همسرش سعی در تخریب اندیشة ‌او می‌کنند و هم تخریب دولت را به ‌دنبال می کنند.
دوم مسئله‌ای درمورد شناختن من است. من دو مطلب سیاسی مهم در تمام کارهایم داشته‌ام . 1- به مناظره‌ طلبیدن خاتمی. تنها کسی بودم که در طول هشت سال خاتمی را به‌عنوان رئیس جمهور و مسئول کشور برای اینکه این همه عدم پاسخگویی و بی‌اعتنایی به ملت و بی‌مسئولیتیش را متذکر شوم به مناظره طلبیدم. 2- وقتی خاتمی در آخر کارش نامه‌ای برای فردا نوشت یعنی انشایی نوشت که نمره به خودش داد جواب هایی داده شد من هم پاسخی به او دادم به‌عنوان برگی برای تاریخ که اتفاقاً بخشی از آن هم در روزنامه چاپ شد و همین موضع‌گیری پدرم هم به دنبال داشت. این دو مسئله نشان می‌دهد که فاطمه رجبی،‌ فاطمه‌ رجبی است نه همسر دکتر الهام. در سال 53 مقاله ای دارم که در یک کتاب چاپ شد . از اول 58 هم که من دانشجو بودم و نوشتم به صورت اطلاعیه‌های دانشگاهی و چه به صورت مسائل دیگر به صورت سلسله وار شروع شد، اما اوج فعایت من در نشریة صبح است ماهنامة صبح، دو هفته نامه و هفته نامه آن، در سرتاسر مملکت افراد چه موافق و چه مخالف حرفهای من را خوانده‌اند. اولین باری که رفتم با یکی از مدیران دولت خاتمی در دفتر ریاست جمهوری برای تحقیق دانشجویی سئوال کنم،  این آقا وقتی مرا شناخت گفت که من نسبت شما با آقای الهام را هم نمی دانستم و البته مقالات شمارا می‌خواندم گفت که یک مبنای منطقی قوی پشت استدلال های شما بوده است. بنابراین همة اینها من را از سابقة‌ نوشتن و گفتارم می‌شناختند. از خود رؤسای کیهان سئوال کنید در چند جلسه من با آنها شرکت داشتم و داریم ولی یکباره آمدند به تخریب من که فضای تخریبی برای دکتر الهام را بیشتر می‌کند و هم اینکه می‌خواهند بنده را از صحنه خارج کنند.
مسئلة سوم که می‌خواهم مطرح کنم این است که آقایان احتمالا یادشان نرفته که خانم آقای عطاءالله مهاجرانی یک دفعه به میدان آمده بود و مطالبی را به زبان آورد چه وقت او را با نام همسرش مخاطب قرار دادند و بدتر از آن خاتمی در مجلس از دفاعی بسیار ضد ملی از وزیر ارشاد خود کرد مگر بدون جهت و بدون دلیل اسم همسر او را به عنوان یک دانشمند به ‌زبان نیاورد؟  چرا یک بام و دو هوا شده است. وقتی که او در جهت تضعیف اسلام و ملت و مملکتی این مطالب را می‌گفت رئیس جمهور باید اسم او را در مجلس بیاورد برای تأیید شوهرش!

‌آیا این نحوة‌تخریب شما و نحوة تحت فشار قراردادن شما در گذشته هم سابقه داشته و یا این مورد اول است؟

من یک اشاره‌ای به سخنان پدرم می‌کنم که با نحوة قلم خودشان من را چگونه جلوه دادند؛ از علاقه‌های من پایبندی به اصول امام(ره) است که من از این بابت از پدرم نسبت به انعکاس این مورد در نوشته‌هایشان بسیار متشکرم.  اولین تخریبی که در مورد من انجام شد در سال اول ریاست جمهوری خاتمی است در مدرسة ... پنجمین سالی بود که در آنجا تدریس می‌کردم با اولین انتقاد در درس تاریخ (وقتی  به بخش مشروطه رسید) از طرف دستگاه آموزش و پرورش دستور آمد. فردای آن روز مدیر مدرسه اعلام کرد که شما اخراج شده‌اید در حالیکه خود مدیر مدرسه هم اظهار تأسف می‌کرد ولی چنان موج خفقان پیش آمده بود که مدیر مدرسه چاره‌ای جز اخراج من در وسط سال را نداشت. این مسئله را بنده در نشریة صبح مطرح کردم آموزش و پروش بلافاصله یک جواب بسیار سطحی داد و دوباره من مستدل نوشتم و دیگر هیچ جوابی نداشتند بدهند البته من هم دیگر هیچوقت پیگیری نکردم. چون در مورد مسائل خودم چنین کارهایی را نمی‌کنم .

موضوع دوم وقتی بود که من مقاله‌ای نوشتم با تیتر «سخنی با حافظان شریعت» که متأسفانه پاسخی از مخاطبین خود که علما و فضلاء‌و ... بودند داده‌نشد. این خیلی جالب است که فجایعی را که در طول هشت‌سال دوران ریاست جمهوری خاتمی روی ‌می‌داد اشاره کردم و هیچ مسئله‌ای برای دولت خاتمی نداشت. شنیدم که شخص رئیس جمهور وقتی مطلب مرا خوانده به سه وزارتخانة ارشاد،‌کشور و اطلاعات دستور دستگیری و تعقیب بنده را صادر کرده. این خیلی جالب است آقایانی که تحمل کردند فحاشی به پیامبر و ... و اصلاً  قبول کردند که دین را بسوزانید و ما تحمل می‌کنیم، من را تحمل نکردند.
در جواب آن یکی از این نهادها در گزارشی به خاتمی نوشت: «فاطمه رجبی یک شخص مستقل است و به هیچ محفل و مرکزی وابسته نیست و این اندیشه و نوع نگاه خودش است . هرچند که تندرو است، اما همیشه این کار را می‌کند.» اما این باعث نشد که اینها توبه کنند از اینکه توطئه‌آمیز برخورد نکنند. جالب است جملة آخری که در گزارش آمده بود این بود که «به صلاح نیست با این فرد اینگونه برخورد کنید». چون چیزی دستگیرتان نمی‌شود به‌خاطر اینکه فاطمه رجبی مستقل است و به هیچ حزبی تعلق ندارد برخلاف آنچه که مدیرمسئول کیهان نوشتند از رانت استفاده نمی‌کند.

خانم رجبی از اینکه وقت خود را در اختیار مخاطبان رجا قرار دادید از شما متشکریم.

من هم از شما به خاطر ارائه این فرصت برای تبیین آنچه در مورد فاطمه رجبی و مطالبش گفته شد تشکر می کنم.


نوشته شده توسط : م

نظرات دیگران [ نظر]