روی صندلی عقب ماشین نشسته بودم داشتم به عزیزم فکر میکردم!!
داشتم فکر میکردم که الان ممکنه مثل من توی خیابونا ول باشه یا در حال رانندگی یا مثل من برخلاق میلش سرنشین باشه!
یا مثلن قدمزنان توی خیابون در حال فک کردن باشه ممکنه مثل من الان به من فک کنه ممکنه به هرچیز دیگه غیرمن!
ممکنه الان توی خونه نشسته باشه و شاید در حال تماشای تلویزیون باشه یا شایدم خوردن شام!
وااااااااای که چقدر دلم میخاست بدونم چه میکنه الان!!! در چه حالیه؟!
ای کاش توی انبوه این ادما بیداش میکردم ای کاش نشونه ای ازش داشتم ای کاش میدونستم لباسی که امشت به تن داره چه رنگیه تا راحت تر بیابمش!
الان من دم خونشون ایستادم اما کدوم یکی از این خونه ها خونه ای اوونه؟؟؟!!!
چقدر بسیار مشتاق به دیدارشم!
ایا جستجوی من فاییده ای داره؟؟
ای کاش فقط لحظه ای ببینمش تا اروم بگیرم!
حتی اگر شده از فاصله ای بسیار دور ببینمش حتی اگر به نیم نگاهی باشد برام دنیایی می ارزد
حداقل دلم خوشست که سالمه ونفس میکشه!
حداقل امشب رو راحت می خوابم! چون عزیزم رو بعد از مدت ها دیدم واز سلامتیش با خبرم!!!
غرق در افکار دنیوی و فانی خویش صدایی در گوشم زمزمه کرد
ایا به همین اندازه دنبال ما میگردی؟؟؟
انا بقیه الله خیر لکم
اگر مرا تا به این اندازه جستجو میکردی مرا بیدا میکردی!!!
و همانا که شما در خسران مبین اید!!!
نوشته شده توسط : م