سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دل ما و حکایت .....

دوشنبه 86 اردیبهشت 17 ساعت 11:18 صبح

خوشا آنزمان که یار برگردد

                                                به حال غمزدگان غمگسار برگردد

 

چن وقتیه نصفه شبا با صدای قار قار کلاغا از خاب بیدار میشم

اصن خواب رو از سر میپروندن انقدر قار قار میکردن عجیب بود برام اخه چرا ساعت دو سه ای نصف شب اینا میزنن زیر آواز .

چرا سیستم انقد داغون شده

که چن روز پیش داشتم روزنامه میخوندم یهو چشمم خورد به همچین تیتری نقل به مضمون البته پرندگان نیمه شبها  زیر آواز میزنند!

 نوشته بود طی تحقیقاتی که دانشمندان کردند بخاطر این اتفاق عجیب به این نتیجه رسیدن پرندگان دچار الودگی صوتی شدند وروزها بدلیل سر وصدای زیاد نمیتونن اواز بخونن وجفت یابی کنند بهمن دلیل شبها که سکوت است اواز میخوانند

جالب بود برام که این اتفاق توجه همه رو جلب کرده!

بگذریم

خب این چهارروز مسافرت هم روح دردمند مارو یاری نداد!

شهر قشنگی بود بار اول بود میرفتم و حظ بصر بردیم

توی حال خودم بودم مثل همیشه وارد یه مغازه شدم که فکرشو نمیکردم همچین چیزیو ببینم

ولی یکدفعه چشمم به کتابی خورد که داخلش ......روزی ما شد

یبسط الرزق من یشاء

خدااااایاااا

من باید برم

همین امروز وفردا

از لب جاده نشستن خسته شدم

باید رفت!!!!

شاید اشتباه رفتم  جاده رو وباز برگشتم همینجا

ولی     دعا        کنین      مسیرمان     همان     سیر     الی الله        باشد!

پی نوشت :اهنگ وبلاگ را خواستید بزارید لود بشه گوش کنین!


نوشته شده توسط : م

نظرات دیگران [ نظر]


انتظار دل

دوشنبه 86 اردیبهشت 17 ساعت 11:17 صبح
   این مطالب کاملا شخصی است غریبه ها نخوانند!

اینروزا حال خودمو ندارم

چیزه! ام

ببینم اونیکه رفته اگه یه روز بفهمه کسی دیگه نیست که انتظار اومدنش رو بکشه

چه حالی میشه؟

اونیکه منتظره باید دلشو به چه امیدی زنده نگه داره؟

نه اثری نه آثاری

به نظرت دل نمیخاد این میدون؟

یه دلی که بتونه تاب دوری رو داشته باشه و جون نده

یه دلی که نره دلبر دیگه بیاره وسرگرمش بشه واون سفرکرده رو فراموش کنه

بنظرت چی میشه که یکی میشه مصداق انتظار؟

یه منتظر هر روز آب میشه ولی دست از انتظارش بر نمیداره

یه منتظر برای تک اثری از سفر کردش هر روز وهر لحظه دفتر عشقش رو ورق میزنه

ببینم

با این اوصاف اگر یکی بگه من منتظرم ادعای بزرگی کرده

نه؟!

ادعای عاشقی ادعای قشنگیه؟

پیچدست!

اصلش اینکه ادعای عاشقی نه جرمه ونه ننگ

 ولی پای میدون عظیم انتظار میتونی بفهمی چقد عاشقی

انتظار ننگین چیست؟

میتونی بگی؟!

بچه که بودم برای خواهر وبرادرم حکم  یه عروسک رو داشتم که باهام بازی کنن

یادم میاد منو بغل میکردن میذاشتن روی بلندی داداشم میگفت آبجی منو دوس داری یا آبجیتو

خواهرمم میگفت منو بیشتر دوس داری یا مهدی رو؟

یه نگاه به هردو میکردم که اخه کدومو بگم؟

بعد داداشم میگفت اگه بگی منو بهت لواشک میدم منم سر سه سوت خوبیهای خواهرمو یادم میرفت ومیگفتم مهدی رو بیشتر دوست دارم!

حکایت  انتظار من وتو رفیق،به همین خنده داری شده!

هرجا بیشتر بماسه!

هر روز یه دلبر

همه دلبر الا اون که دلبره واقعیه

ای بابا

بگذر

عقب تر وپرت تر از همین خزغبلاتی که گفتم هسیم

بیخیال

انتظار

منتظر

سفرکرده

 

اینروزا   برای   دلمان   کمی    بیشتر    دعا    کنید!!!


نوشته شده توسط : م

نظرات دیگران [ نظر]


غمنامه( ?)

پنج شنبه 86 اردیبهشت 6 ساعت 4:0 عصر

تق...... تق... تق.. تق. تق

در را بست!!!

سایه ای  آرام  در انحنای ثانیه ها

 ما را در خلوت غرورمان تنها گذاشت

و

و

و

.....

.........

رفت!!!


نوشته شده توسط : م

نظرات دیگران [ نظر]


غمنامه (?)

پنج شنبه 86 اردیبهشت 6 ساعت 3:57 عصر

چن روزی است که دلمان دیار آسایش وآرامش خود را در میان بهبوهه ای فاصله ها گم کرده

در میان اینهمه تردید یافتن سایه ای برای رفع دلتنگی سخت شده

با تمام وجود سعی میکنم شاخه درختی را که دست به سوی نیاز من دراز کرده بگیرم

وبا آن به اوج تو برسم

خدای من:

تنها تو میدانی غوغای دل من از چیست و خاستگاهش کجاست

پس این درد را پایان ده وسکینه ای برای قلب عاجزم فرو فرست

غروب که سربزند من خواهم رفت!

برگرد دل تاب بی تو ندارد

ای وای از این غوغای دل

 


نوشته شده توسط : م

نظرات دیگران [ نظر]


از حواشیات مملکت

یکشنبه 86 اردیبهشت 2 ساعت 10:52 عصر

عجب این استخرها هم قرتی بازی شده توشا امروز رفته بودیم توی یکی از این استخرای سوسول بازار بالاشهر اقا چه خبره!!!

اولش عادی بود خب ولی یذره که گذشت اهنگ تکتو دوبس دوبس وخواننده خارجیو حالت اینا که میرن توی پارتی برقو خاموش روشن میکننا اون تیپی هیچی ما دیگه حرفی نزدیم اعصابم ریخته بود بهم اومده بودم یکم این مغزم بادبخوره آرامش داشته باشما نشد!!!

حالا هیچی ما که صدامون درنیومد ولی ییهو دیدم ای دل غافل چی میبینی !!!!

یکدفعه یه یارو اومد اون وسط شروع کرد به حرکات تکنو دراوردن وحالا بیا !!!

اقا یکی اینو جم کنه!!!

فک کنم اکسی چیزی زده بود خیلی قاتی بود اون وسط برا خودش قر میداد !

منم از یکطرف خندم گرفته بود از کاراش از یکطرف میگفتم استغفرالله

اینم از استخر امروز به ما نیومده باست بشینیم خونه رو سفت نگه داریم!

خیلی وضع مملکت داغونه انصافن

امروزم توی مهدکودک جشن  Smileyیکی از این جونقولا بود

هیچی عمو شهاب قرتی خواننده روهم دعوت کرده بودنSmiley ننه بچه هم که انگار از قفس پریده بود بیرون اوووه یییککک عقده ای بازی دراورد که نگوووووووSmiley

عمو شهاب که سهله من چشام دوازدهتا شده بود!!!زنیکه بی شخصیتSmiley ...بیبببب(سانسور شد :ی)

من نمیدونم خبر فلانشون چرا نظارت ندارن!

منم خیلی شاکیما حواست بود به قیافم؟!Smiley

وااااای محمدرضا جونقوله رو یادته عکسشو چنتا پست پیش زدم؟اخیییییی امروز اومده بود مهد انقذه بزرگ شده بود کلی بغلش کردمSmiley

بذگریم یه نکته ای مبهمی هست که فکرمو مشغول کرده یه بنده خدایی از خارجه میان بلاگ ما(امریکا واینجور حرفا) دلم میخاد باهاشون اشنا بشم !!!

افتخار میدین؟

من منتظرم که ببینمتون انشااللهSmiley

دیگه حرفی نیس فعلن یاعلی


نوشته شده توسط : م

نظرات دیگران [ نظر]


<      1   2   3   4   5   >>   >