سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در چنین روزی!!!

دوشنبه 85 اسفند 28 ساعت 9:1 عصر
     << اللهم اجعلنی عندک وجیها بالحسین>>  

گویند در چنین روزی مصادف با ششم بهمن ۶۴

 در بیمارستان نجمیه ای تهران چشم بر جهان گشودیم!!!

                                                       زهرا

همین!!!

السلام علی الطفل الصغیر                

لعنت بر هرمله که در چنین روزی با تیر سه شعبه اش حسین(ع) رو شرمنده ای رباب کرد ...

اللهم العنهم جمیعا....... 

..................

............

......

...

.


نوشته شده توسط : م

نظرات دیگران [ نظر]


بشنوید

از افاضات حضرات پوسیده!!!!!!!

هم‌اندیشی نخبگان سیاسی با دعوت مهدی کروبی دوشنبه شب در دفتر او برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) در این نشست که تعدادی از وزاری دولت خاتمی ، نمایندگان مجلس و شخصیت‌های مختلف سیاسی حضور داشتند درباره مسائل هسته‌ای، اقتصادی و سیاست خارجی ایران بحث و تبادل نظر شد.

وی با اشاره به درخواست های جمعی از نخبگان برای برگزاری این نشست در میان نخبگان سیاسی کشور برای بیان دغدغه‌هایشان گفت : جمعی از نخبگان از من خواستند تا چنین نشستی برگزار شود و همه نظراتشان را بگویند تا حوادث تلختری با هزینه‌های سنگین‌تر برای ما به وجود نیاید .

وی با اشاره به شرایط داخلی و بین‌اللملی گفت : در حال حاضر ما بحران‌آفرینی ها و دشمن‌تراشی‌هایی می کنیم که در طول تاریخ انقلاب بی‌سابقه بوده است و اکنون برخی مسوولانی که مسئولیت سنگینی بر عهده دارند و مسئول اجرایی هستند، حرفهایی می‌زنند و کارهایی انجام می‌دهند که در آن دوران دیده نمی‌شد و این مسائل همه را نگران کرده است .

وی تصریح کرد : من به این نتیجه رسیدم که از دوستان دعوت کنم تا درباره اقتصادی، هسته ای و سیاست خارجی به جمع بندی برسیم و راهکاری برای رفع این نگرانی ها رائه کنیم .

**صدر : آمریکا به دنبال برخورد جدی با ایران است

نکته!!!!!!! وی با اشاره به مسئولیتی که در زمان حضورش در وزارت خارجه داشت گفت ........

گزارش موسویان از روند پرونده هسته‌ای ایران

نکته!!!!!!!!در ادامه سیدحسین موسویان یکی از اعضای تیم سابق مذاکره‌کننده‌ هسته‌ای و معاون فعلی مرکز تحقیقات مجمع تشخیص مصلحت نظام طی سخنانی به قطعنامه ای که در شهریور 84 برای ایران صادر شد اشاره کرد . وی گفت.............

سبحانی : سیاست خارجی ما مورد انتقاد بوده است

نکته!!!!!!در ادامه محمد علی سبحانی که سفیر سابق ایران در لبنان بوده است

نوبخت : خطر جدی اقتصاد ما را تهدید می‌کند

نکته!!!!!!!!در ادامه محمدباقر نوبخت معاون اقتصادی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام در سخنانی با بیان این اعتقاد که در آینده نزدیک قطعنامه‌ای درباره ایران صادر خواهد شد

هوارتا نکته!!!!!!!!!

پیرموذن : کروبی ، خاتمی و هاشمی نجات‌بخش باشند

پس از پایان سخنان سخنرانانی که از قبل مدت سخنرانی آنها برنامه ریزی شده بود قرار شد تا هر کسی که دارای دغدغه ای نسبت به شرایط فعلی است مسائل خود را مطرح کند . بنابراین سخنگوی فراکسیون اقلیت مجلس در جایگاه سخنران قرار گرفت.

نورالدین پیرموذن گفت : حفظ نظام و کشور در اولویت قرار دارد و باید به دنبال چاره‌ای باشیم .

وی به نقش مهم مهدی کروبی ، سید محمد خاتمی و هاشمی رفسنجانی در پیروزی‌های اخیر اصلاح‌طلبان اشاره و درخواست کرد تا آنها نجات‌بخشی برای عبور از این شرایط باشند .

من موندم اینهمه عرق ملی تا حالا کجا بوده که آقایون در زمان خودشون هیچ غلطی نمیکردند وحالا ندای وا ایرانا وا انقلابا سر دادن وتجمع میکنن واسه اینکه نکنه همین دوتیکه پستی که دارن بوش جون ورایس جون بیاد ازشون بصلبد!!!

خوشرو : باید به فکر موقعیت ایران بود

در ادامه معاون بین‌اللمل وزیرخارجه در دولت خاتمی نیز با اشاره به شرایطی که به ایران تحمیل شده است گفت : اجماعی که علیه ایران شکل گرفته شرایط نامطلوبی را به وجود آورده است.

نکته!!!!!!!!وی افزود : زمانی که آمریکا به افغانستان حمله کرد ما از لحاظ موقیعت منطقه ای به خاطر ارتباطی که دولت خاتمی با کشورهای عربی داشت دارای موقیعت مناسبی بودیم ولی در حال حاضر وضعیت هسته ای کمک کرده تا در موقعیت پایینی قرار بگیریم

کروبی : با هاشمی و خاتمی صحبت می‌کنم

مهدی کروی در پایان جلسه در جایگاه سخنران قرار گرفت تا به جمع‌بندی آنچه بپردازد که در این جلسه مطرح شده بود .

وی با اشاره به نگرانی‌هایی که حاضران اعلام کردند گفت : وقتی همه کنار هم جمع می‌شویم و مباحث مختلفی مطرح می شود منجر به تشدید نگرانی ها می شود .

وی تصریح کرد : شما همه از نیروهای مخلص نظام هستید که زمانی در مجلس و دولت بودید و اکنون که بیرون از مجلس و دولت هستید قصد خدمت کردن دارید و به دنبال این هستید که برای خروج از این وضعیت راهکاری بیندشید .

کروبی در مقابل پیشنهاد مهرعلیزاده که درخواست کرد تا این گونه جلسات تکرارشود گفت : من به زودی در گفت و گویی با هاشمی رفسنجانی و خاتمی مباحث مطرح شده در این جلسه را به آنها منعکس می‌کنم تا نظرات آنها را جویا شوم .

                                             

وی گفت : به نظر من باید چنین جلساتی با آقایان هاشمی و خاتمی نیز تشکیل شود و حتی وقت ملاقاتی از مقام معظم رهبری بگیرید و مسائل و نگرانی هایتان را با ایشان مطرح کنید و من هم خدمت ایشان که رفتم نقطه نظرات و نگرانی های شما را به ایشان منعکس می کنم و می گویم که دوستان قدیمی بنده نگران هستند و به نظر شما راه چاره چیست

.............حالا وجدان های بیدار از سر ارادت به آستان حضرت ملت رگ غیرتشان گل کرده وهمه ای قوطی کنسروای فاسد دور هم جمع شدند تا تصمیم بگیرن جای ملت و کابینه ای که حتی یک نفر از این حضرات در اون کابینه بحمدالله حضور ندارن!


نوشته شده توسط : م

نظرات دیگران [ نظر]


صدا در گلو شکست!

دوشنبه 85 اسفند 28 ساعت 8:59 عصر
 ناگهان چه زود دیر میشود! 

                            

 

فک نمیکردم وقتی بعد یک هفته

بیام نت چشمانم اینگونه خیره بماند!

خیلی حرف برای گفتن داشتم اما....

حق با سکوت بود صدا در گلو شکست

درگذشت نا باورانه ای اقای نظری

 را به همه ای دوستان تسلیت میگویم!

...........

..........

..........   

.....................................

کی باور میکنه؟!

.............

..........

...................................

التماس دعا......


نوشته شده توسط : م

نظرات دیگران [ نظر]


من زینبم!

دوشنبه 85 اسفند 28 ساعت 8:59 عصر

من زینبم زینبم من                                                           از غصه جان بر لبم من

آهش که در سینه مانده                                                   جانش که برلب رسیده

نقش دلش شد عزای                                                       یک بانوی قد خمیده

رفتی ندیدی که زینب                                                        در کوچه ها در به در شد

در موج نامحرمان بود                                                         با قاتلت همسفر شد

من زینبم زینبم من                                                            از غصه جان بر لبم من

 

تموم ذهنش  ریخته بود به هم! با خودش یه قرار گذاشته بود اونم درست روز تولدش!قرار گذاشت که از حالا که ۱۸ سالش تموم میشه یه طور دیگه زندگی کنه ..میخاست تو اوج جونیش بپره روی هوا خوب میدونست که خدا عاشقاشو نمیذاره رو زمین بمونن وزود لقاء رو بهشون میده چیزی که دغدغه ای فکری همیشگی اون بود....از روز تولدش خودسازیو شروع کرد هرچی میگذشت قلبش رقیقتر میشد وبیشتر در خودش تامل میکرد ...یواش یواش بوی محرم داشت میومد محرم فرصت خوبی بود برای اینکه یه چیزی از محبوبش بگیره...اونروز صبح وقتی از خواب بیدار شد یه طور دیگه بود گیج بود سوم محرم بود...پاشد ورفت مدرسه ...توی مدرسه همه فهمیدن که زینب تو حال خودش نیست...زنگ تفریح بود با خودش خلوت کرده بود ودائم به صاحب اسمش فکر میکرد....زینب ...زینب...زینب......خدایا فهمیدم!....توی این ماه ...توی این ماه به داد دلم برس....گوشه ای از درد صاحب اسمم رو به من نشون بده...سرشو گذاشت روی نیمکت وبه پهنای صورت اشک می رخت ومیگفت ...سکینه القلوب..یازینب..... یازینب کبری.....

چند روز گذشت وهر روز بیشتر تو خودش فرو می رفت...

تا اینکه روز هشتم محرم شد.....

دائم باخودش وخدای خودش  آرزوشو زمزمه میکرد....

درد زینب.....

درد زینب....

درد زینب.....

دیگه نفسش بند اومده بود سوار ماشین شد تا مسیر خونه نفسش به خس وخس افتاده بود....

که از ماشین پیاده شد وداشت مسیر رواز کوچه تا خونه پیاده می رفت صورتشو آنچنان با چادرش سفت ومحکم پوشونده بود که هیچکس نمی دونست این دختر دختر حاج علی ایست...همون حاج علی که چارتا محل پاین وبالا همه میشناسنشو ومیدونن خانواده ای با حیایی داره اما..هیچکس زینبشو ندیده بود....

سرش پایین بود و نفس نفس میزد ....هیچ صدایی نمشنید....جز اذکاری که زیر لب زمزمه میکرد

سبحان الله سبحان الله سبحان الله

مشغول دردش و ذکرش بود که ناگهان پسر جوان وفشنی باسرعت بالایی با موتور اسپورت  خود داخل کوچه شد و......

زینب

زینب

زینب

جوونک آنچنان به زینب زد که چادر از سر زینب افتاد وخودش وسط کوچه پرت شد....

یک لحظه کربلا جلوی چشمانش آمد....

معجر از سر زنان کشیدن.....

وزینب.....

حرامیا می ریختن بالای سر زنان و.....

بالاخره به آرزوش رسید و تونست گوشه ای از  درد سرور وسید زنان کربلا زینب کبری رو حس کنه...

به خودش امد نخواست که نامحرم بدنشو ببینه نخواست جلوی صاحب اسمش سر افکنده بشه نخواست که...

با تموم درد وجراحات بلند شد از صورتش خون می چکید ....

دید مردای نامحرم بالا سرش جمع شدند

وهرکدوم دستشونو دراز کردند که بغلش کنند اما با غرور بلند شد و دردل گفت من زینبم زینب....

به دنبال چادرش میگشت...

دید دست  مردی است که با نگاهی آتشین وشیطانی به اندام او خیره شده

سرش رو انداخت پایین وسریع با مقنعش صورتشو پوشوند تا کسی نشناسدش..

وچادرش رو گرفت و نفهمید تا خونه چطور رفت همینکه جلوی در رسید وزنگ در رو زد روی زمین افتاد...

                    السلام علیک یا مولاتی یا سیدتی السلام علیک ایتها القلب الصبور

                      السلام علیک یا بنت فاطمه  الزهرا السلام علیک یا زینب کبری 


نوشته شده توسط : م

نظرات دیگران [ نظر]


مرخصی استعلاجی!

دوشنبه 85 اسفند 28 ساعت 8:58 عصر

سلام علیکم!

در ابتدا شهادت حضرت جواد الائمه(ع)فرزند بزرگوار  امام رضا (ع) رو تسلیت میگم.

وبعد اینکه اومدم فعلن تخته کنم !میخام برم مرخصی! اونم از نوع استعلاجی :ی میرم تا ۶بهمن که امتحانام تموم بشه از الان تا دوهفته دیگه فرصت دارم درس بخونم چون امتحانام همه پشت همه منم هیچی نخوندم فرصت ندارم دیگه بیام نت کلی کار رو سرم ریخته.......

                                                                                                                          

دعا کنید امتحانامو خوب بدم وگرنه ابوی خیلی شاکی میشه  دقیقن

 بدین حالت Smiley+کتک :ی

اهمممممم ۶بهمن(=Smiley) یه روز دیگه ای هم هست جز خلاصی از

 امتحانا اگه گفتی!؟!Smiley

(حواست باشه فسفراتو هدر ندی!:ی ) 

خوب دعا یادت نره!!خدانگهدار!!!

 


نوشته شده توسط : م

نظرات دیگران [ نظر]


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >